غنچه وگل
غنچه با دلی گرفته گفت زندگی لب ز خنده بستن است گوشه ای درون خود نشستن است
گل به خنده گفت زندگی شکفتن است بازبان سبز راز گفتن است
گفتگوی غنچه وگل از درون باغچه باز هم به گوش می رسد راستی تو چه فکر می کنی کدامیک راست گفته اند
من فکر می کنم گل به راز زندگی اشاره کرده است هر چه باشد او گل است
گل یکی دو پیرهن بیشتر زغنچه پاره کرده است!!!!!!!!!!!!!
یا
چه کسی می گوید که تو در پیله خود تنهایی
چه کسی میداند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی
پیله ات را بگشای
تو به اندازه پروانه شدن زیبایی!!!!!!!!!!!!!!
یادت همیشه زنده قیصر امین پور
نظرات شما عزیزان: